۲شهریور

ومن امشب شروع کردم ۲ شهریور

۲شهریور

ومن امشب شروع کردم ۲ شهریور

کافیست بگوید باش ,هست(کن فیکون)

اصلاْحس خوبی نیست ,ولی هست!

حس اینکه هرآن امکان داره یه بهمن روسرت سقوط کنه.تو یخ زدی ونمیتونی هیچ کاری کنی. جز اینکه بشینی,اونقدر بشینی تا فصل عوض بشه ,فصل عوض میشه ,فصل تازه میاد اما تغییری توی اصل قضیه نداره خطر بازم هست.فقط ماهییت فیزیکیش تغییر پیدا کرده بهمن تبدیل شده به سیل.

روزا میان میرن تو در حالی که آچمزی پیش خودت نشستی درصد تخریب تخمین میزنی , هی داره حجم خطر بالا ی سرت بیشتر میشه (درصد تخریب میره بالاتر) ولی نمیریزه .

وتو هیچ چاره ای نداری جز اینکه منتظر بشینی...  .

همیشه تو این جور موقع ها که فکرمیکنی دستت به هیچی بند نیست , اینکه تو هم خدایی داری خیلی میاد تو سرت . موقعی که هیچ کس نیست,اینکه یکی هست که با وجودش همه چی حله حس عالیه .ولی تا الان کجا بوده ؟ 

اگه تا الان نبوده ازاین به بعد هم نیست .اگر بوده ؟تو چرا حال یادش افتادی ؟

پیش خودم دارم به این فکر میکنم که همه اینا باید بشه تا بفهمی که یکی همیشه هست که هوات داره ولی تو ... .

حرف زدن :

یه وقتایی یه حرفهایی  میزنی که باورت نمیشه !


یه وقتایی به یه کسایی یه حرفهایی میزنی که باورت نمیشه !


یه وقتایی یه جورایی حرف میزنی که باورت نمیشه !


یه وقتایی به یه کسایی یه جورایی حرف میزنی که باورت نمیشه!


یه وقتایی یه حرفهایی میشنوی که باورت نمیشه !


یه وقتایی یه حرفهایی از یه کسایی میشنوی که باورت نمیشه !

یه وقتایی هم هست که به یه کسایی یه  حرفایی نمیزنی که باورت نمیشه!

الان

 آدم دوست داره از خودش   احساس رضایت داشته  باشه. این یعنی اینکه الان احساس رضایت نداره .خوب چرا؟نمیدونم جواب اولی که همیشه میدم همینه. 

نمیدونم یه جور حس یا شایدم فکر ولی کاملا درونی و تاثیر گذار .

بزرگترین مسئله آدم اینکه آرامش نداره .

الان میخوام بشینم فکر کنم که اصلا من چم هست بعد همینجا کاملش میکنم 

۱۲/۱۱/۹۰ 

احساس رضایت از کجا باید باشه ؟ازاین که تو خودم همیشه دنبال یه چیز دیگم. ولی من الان همینم پس رضایت چی !!!!!!! 

استاد زبانم می گفت آدما همیشه میخوان به یه چیزی برسند تا آروم بگیرند ولی جالب اینجاست که وقتی به اون چیز  میرسند بازهم آروم نمیگیرند چرا ؟ 

چون که  خواسته اون موقعشون بوده نه خواسته آلانشون.  

خوب این درست من آلان اینجام می خوامم این جوری نباشم ولی چه جوری ؟ 

الان دیگه ۷ سال که این فکرا هست .سنگینه ,کم میشه ولی صفر نمیشه, همین آلان دارم وزن مغزم حس میکنم انگار جا واسه قلبم تنگه هم می خوام بخوابم هم نه . 

هدف ,هیچی برام انگیزه نیست چرا ؟  

چرا من دوست ندارم دکتر بشم ورزشکاربشم نمیدونم هرچی 

شایدم هست ولی چون جنگ میخواسته من جراتش نداشتم!!!! 

شایدم چون هرچی میخواستم بدون جنگ  بدست اوردم ,فکر میکنم چیزه کمیه( عید یادته این که وقتی به خودت فکر کردی دیدی  که تقریباْهمه اون چیزهایی که  میخواستی و داری و بدم نیست ) 

طرز استفاده کردن ازشون بلد نیسیتم ,شاید  

لذت زمان حال ,خیلی شنیدم خیلیم گفتم ولی اجراش کن, دانشجویی یه ذره درس بخون از درس لذت ببربرنامه بریز واسه این زندگی پسر

ادامه مطلب ...

?!?!?!

قشنگ داره بازیم میده و از اونجایی که داره چپه بازی میکنه گرفتن تصمیم برام سخت کرده  

ولی نه  

این همون آدمیه که ازم کمک خاص یعنی همش فیلم بود فکر نمیکنم  

اس ام اسشو جواب بدم ؟ 

نه  

نمیدونم  

یه چیزی میخوام که دسته منو دوباره بیاره بالا حتی اگه توی توهماتم دستم پایینه . 

علیرضا گنجشک روزی نباش حرفی که خودت همیشه میزنی . 

تو میدونه این چیه

تنها چیزی که آرومم میکنه این جمله اس که از این آدم برای تو دوست در نمی یاد.  

الان اینجوریه  

میتونه بعدم تغییر کنه یه چیزی تو وجودم ورجه ورجه می کنه که بی قرارم کرده  

ولی علیرضا تو میدونه این چیه  پس صبر کن  

نه  

زندگیت کن بزار اونم جریان داشته باشه حالا یا اینوری میشه یا اونوری  

این درست .