۲شهریور

ومن امشب شروع کردم ۲ شهریور

۲شهریور

ومن امشب شروع کردم ۲ شهریور

آب قطع شده

گفتم برم انجام دادنی آرو  انجام بدم بیام شروع کنم به نوشتن آب خونه قطع  خودت ببین چه حسی دارم الان دیگه, ولش کن.

امشب افطار مهمون یه آدم (البته طرف از جنس حوا بود )خیلی مهربون بودم . وسطش دو تا مهمون  جدید امدن بینمون, یه دفعه سوال افتاد من متولد چندم, بازم مثل همیشه مهمونه جدید  بالا تر از سنم حدس زد .قبلنا خیلی حال میکردم یکی  این جوری بهم میگفت . حسم این بود که طرف میگه باریکلا چه پسر جا افتاده ای . ولی الان نه, من نمیخوام قیافم جا افتاده باشه, احساس پیر بودن میکنم .احساس میکنم طرف تو چشام نگاه میکنه میگه خوب باش, که چی? اینم افتخاره آخه (اینقدرم خودت نگیر واسه ما حالا) فرق دست چپ راست نمیدونی هنوز.

میدونی راستم میگه من تو این چند ساله خیلی رول بازی کردم ,ازهمه بیشتر برایه خودم .چراشم  نمیدونم  ؟ نمیدونم اصلا باید دنبال دلیلش باشم یا نه؟ اصلا نمیدونم رول چیرو دارم بازی میکنم .فقط میدونم خودم نیستم. اصلا میدونی الانم احساس میکنم این روله (با این یکی دیگه چه کار کنم )میدونی کلمه رول دوست دارم به کار ببرم. اینجا ام گفتم ,چون پس ذهنم این بودم میدم یکی میخونه,آره رول بود!

علیرضا بسته دیگه, یه اسکاربه خودت بده بعدشم خلاص, برو زندگیت کن, همین .

چرا همش یه چیزه دیگه  میخوای ? تمرکز کن رو چیزی که هستی .

الان نمیتونم تمومش کنم تمر کز ندارم آخه با مهرداد قرار دارم مهرداد دوستم یادم باش حتما بعدا  راجع بهش بنویسم ساعت ۱am سوم شهریور


داشتم به این فکر میکردم من اینقدرم وضعم خراب نیست بعد  دیدم چرا هست . بزار هرچی میخواد بنویسه بنویسه همشم منفی بود, بود بزارخودش باشه !!!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد