۲شهریور

ومن امشب شروع کردم ۲ شهریور

۲شهریور

ومن امشب شروع کردم ۲ شهریور

میدونی همیشه من موندمو تنهایه من

یادم وقتی از تو حرفایه یکی که فکر میکردم باهم خیلی مچیم و باید باهم باشیم( ولی هیچ حسی نبود ,منم قبلاًمتوجه شده بودم طرف تو نخ یکی دیگس )فهمیدم طرف دقیقاْ کیه  

داشت بارون میومد, وایسادیم که بریم زیر بارون ,

 من بهش گفتم میدونی همیشه من موندمو تنهایه من. 

 اونم سری گفت که علیرضا بریم ,قضیرو پیچوند  و ماام ارار .  

الان دوباره تو اون حسم.

 فک کن !بعد مدتها  از یکی خوشت اومده بعد دقیقاْ زمانی که تصمیم میگیری یه جوری بهش بگی ,میاد میگه ببخشید باید برم !!! چقدر زود ؟ آخه امروزعروسی دعوتم زود میرم . خوب به سلامت!

بعدم که تو داری فکر میکنی حیف شد  زمان خوبی از دست دادیو و تو فکر اینی که  چیکار کنی, دوستت میگه امروزیه اتفاقی افتاد بعدم بهت میگم . خوب

 همون موقع یادت میفته دوستت بغل طرف نشسته بود نکنه !!! چی نکنه کرده شکم نکن.  

چون فردا موقع انتخاب واحد میگی چی برداشتی میگه هیچی من منتظرم ببینم فلانی چی برداشته. 

ای ای ای زمونه  

آلانم میگی من که مطمن بودم جوابش آرس چرا دست دست کردم, حالا بگم دوستم بفهمه تابلو نگم با دلم یا این مغزم چه کنم. 

والا موندم تو کار این زمونه  

خدایا خدایش نکن مریض !مریضمون کردی